به انجمن شاعران جوان خوش آمدید › انجمن ها › شعر انجمن › شعر نو › زمستان است
- این موضوع 4 پاسخ، 4 کاربر را دارد و آخرین بار در 6 سال، 2 ماه پیش بدست
مشارکت کنندهبهروزرسانی شده است.
-
نویسندهنوشتهها
-
-
18/01/09 در 12:36 #184مشارکت کننده
زمستان است
آسمان صاف
آفتاب گرم و هوا خشک است
درختان مردهِ یا حیرانُ و بی خوابند
گلوی ماهیان خشکیده است اینجا
و چشم چشمه های شهر می سوزد ، ز بی آبی
زمین خفته است انگاری ، مدت ها
تن خشکش ترک خوردهِ و چون آن پیرزن ، لرزان و رنجور است
بلرزد گاه گاهی ، جای جایش ،بسان رقاصه های مانده در نانی
……………………………… و ویران میکند جمعی
زمستان است
نه بارانی ،نه برفی
نه ابری ، نه حتی باد و طوفانی
نه بوی خاک و بارانی
نه تن پوش سفیدی بر تن شهری
نه چتری تا بگیرد در بغل آن دوست، همراهی
زمستان است
هوا گرم و دم مردم دگر آه است
کسی را دست یاری نیست
کسی عاشق نمی باشد
همه در خلوت مبهوت خود گیجند
……………………. چرا باران نمی بارد ؟
زمستان است و دست و چشم این مردم بسوی آسمان باشد
که کی ابر و کی امری
خداوندا تو رحمی کن
اگر رندی ریا کار است
اگر قاضی اوموسی است
اگر حکمی زحاکم ناروا باشد
اگر کسری ز باری نابجا باشد
خداوندا تو یاری کن
تو آگاهی ، تو می دانی
تو قهاری ، توانمندی
گناه بندگانت را ببخش پای عزیزانت
زمستان است، همه در انتظار رحمت باران
فرو بفرست بارانت
-
18/02/04 در 10:55 #299مشارکت کننده
سلام
درختان مردهِ یا حیرانُ و بی خوابند
به نظر من این ( یا ) را میشه حذف کردگلوی ماهیان خشکیده است اینجا
( اینجا ) رو اگه هم برای تایید گفتین مشکلی نیست اما زیاد تکرارش نکنید و جای فعل و فاعل رو عوض نکنیدو چشم چشمه های شهر می سوزد ، ز بی آبی
زمین خفته است انگاری ، مدت ها
اینجا هم یک معنی رو داره , میتونید خلاصه ترشم کنید / سیعم کنید جای فعل و فاعلم عوض نکنیدتن خشکش ترک خوردهِ و چون آن پیرزن ، لرزان و رنجور است
بلرزد گاه گاهی ، جای جایش ،بسان رقاصه های مانده در نانی
……………………………… و ویران میکند جمعی
اگه هم تمایل داشتین به این نوشته هم دقت کنید ( آن پیرزن ، لرزان و رنجور است ) که چه باید انجام بدینبسیار ممنونم از بزرگواری شما و ارسال نوشته های زیباتون .
-
18/02/06 در 15:32 #326مشارکت کننده
با سلام
سرکار خانم سعدی منش
ممنون از راهنمایی شما
منتظر نقدهای سازنده بعدی شما هستم -
18/02/06 در 16:17 #328مشارکت کننده
درود جناب ذاکری
سپاس از اشتراک این متن
فقط چند نکته رو از باب دوستی عرض میکنم
اولا ساختار شعرتون زیادی هم نو نیست …. منظورم اینه خیلی از جا ها به شعر عروضی میخوره مخصوصا قسمت های اخر
از متن بالا مشخصه که قصدتون سرودن شعری سپید بوده ولی خب انگار هنوز در پیچ و خم های شعر عروضی درگیر هستید چون اهنگ شعر و ریتم شعر اصلا با یه شعر نو همخوان نیست
درباره ی مفهوم هم جاهایی تناقض وجود داشت … مثلا همیشه زمستان فصل بارش برف است ولی شما انگار بیشتر منتظر بارانید تا برف و گویی فصل رو اشتباه انتخاب کردید…. و یا (زمستان است
نه بارانی ،نه برفی
نه ابری ، نه حتی باد و طوفانی)
خب وقتی نه برفی هست و نه بارانی اونوقت شما انتظار طوفان دارید؟بعضی جاها هم فقط زیبایی ظاهری موجود بود و کلا عبارت تهی از مفهوم بود مثل : (بسان رقاصه های مانده در نانی)
خب مسلما رقاصه ی مانده در نان مفهومی نداره…. اگه منظورتون اوضاع سخت معیشت هست که خب باید بگم ساختار خوبی رو برای انتقال مفهوم انتخاب نکردید
نکته ی اخر اینکه سعی کنید از خلاقیت خودتون برای ساختن تعابیر نو تر بهره ببرید چون واقعا شعر از تعابیر نو خالی بود و همه ی اینها در اشعار دیگران به گوش رسیده و مسلما منظور من کپی برداری از جانب شما نیست بلکه دیگر اینگونه عبارات کهنه شده اند و همچنین سعی کنید بیشتر از آرایه های ادبی بهره ببریددر نهایت یک نقد از نقطه نظر شخصی خودم وارد میدونم اون هم اینه که دیگه دوران خیلی از این خرفات که دلیل باران و برف نیامدن گناهان مردمه گذشته و کلا در تضاد با علمه و چه بهتر اشعارمون رو هر چه بیشتر با واقعیت ها و علم تنظیم کنیم
شرمنده که سرتون رو درد اوردم و زیاده گویی کردم
مانا باشید. -
18/02/08 در 13:30 #342مشارکت کننده
زیبا بود
-
-
نویسندهنوشتهها
- شما برای پاسخ به این موضوع باید وارد شوید.