خیال عاشقی

نمایش 2 پاسخ رشته ها
  • نویسنده
    نوشته‌ها
    • #336
      مشارکت کننده

      به اوج غم رسیده، صدای خیس بارون

      نشسته یک غریبه، کنار بید مجنون

      گم میشه بی اراده، به انتهای کوچه

      نگاه عابری که، رد میشه از خیابون

      خرابه های قصری، پُر از خیالِ واهی

      شکوه یک سپیده، شکسته در سیاهی

      مسافری که عزمش، نگاه عاشقی بود

      به انتها رسیده، در ابتدای راهی

      من آن غریبه ای که، از همه دل بریده

      همان مسافری که، به انتها رسیده

      قصر من آن قفس بود، کنار خاطراتت

      تو آن پرنده ای که، شب از قفس پریده

      شکسته توی سینه، دلی که عاشقت شد

      لبی که با تو خندید، به غم رسید وُ پژمرد

      عشق من و توئی که، خیالِ عاشقی بود

      در التهاب یه بغض، پشت سکوت شب مُرد
      ….
      اسماعیل رضوانی خو

    • #350
      مدیرکل

      سلام دوست عزیز. ترانه زیبایی سرودید. بهتر بود شعرتون رو در بخش ترانه درج می کردید تا بیشتر دیده بشه. موفق باشید

    • #363
      مشارکت کننده

      خیلی شیوا بود

نمایش 2 پاسخ رشته ها
  • شما برای پاسخ به این موضوع باید وارد شوید.