بوستان فراموشی

  • این موضوع 0 پاسخ، 1 کاربر را دارد و آخرین بار در 6 سال، 1 ماه پیش بدست ناشناس به‌روزرسانی شده است.
نمایش 0 پاسخ رشته ها
  • نویسنده
    نوشته‌ها
    • #492
      غیرفعال

      اینجا بوستان است
      به دور یک ویرانه
      از اطراف ان،صداهای ناهنجار شهر
      طنین اوای پرندگان پارک را بلعیده
      این جا فراموش خانه است
      همه درگیر نشاط صبح گاهی
      ………………………………
      اما تو
      توسخت پریشانی
      جسمی که به دور خرابه های
      وسط پارک
      به شکرانه عمرت طواف میکنی
      مردم اینجا برای فرار از هم می آیند
      گرچه همه دریک مسیر میروند
      اما تنها چیزی که نمی بینند
      هم مسیری هاست
      …………………………….
      آن هم مسیر روزهای
      یک فنجان چای اسودگی
      که تورا از خودت ربود،
      کجاست
      اینجا باغی از نشاط ادمهای
      سراسر از رنج ،در بحران خالی از
      انسانیت است
      ………………………………
      پیرمردی را دیدم
      تمام زندگیش به نخ های بادبدک های
      درون دستش بسته است
      وان طرفتر کسی، به غمهای زندگیش
      اب میداد
      که در دل چمن روییده بود
      اینجا کودکی بی سرنوشت
      دردست
      سرنوشت مارا پیش گویی میکرد
      مردم غرق در خواب
      مردم سحر خیز روزهای وامانده
      درختانی متظاهر از گلهای رنگارنگ
      باغی به دور خرابه ی دل شهر

نمایش 0 پاسخ رشته ها
  • شما برای پاسخ به این موضوع باید وارد شوید.