طبیعت در شعر بخش دوم بهزاد

نمایش 0 پاسخ رشته ها
  • نویسنده
    نوشته‌ها
    • #4059
      مشارکت کننده

      ای عروس آسمان های خدا !

      ای عروس آسمان های خدا !
      مادر مینوی انسان ها !
      در، سرشت تو ، چه هست
      که خدا، جان مرا، از آن ساخت ؟!
      از تن خاکی تو، کاخی ساخت !
      از کیای تو، به سر، تاجی ساخت!
      آبراه رگ تو، روح نبات !
      پای هربوسه ی تو، آب حیات !
      رویش ات، مایه ی خوشحالی ماست
      شعرهایت سبب شادی ماست !
      هست کردی همه ی هستی ما
      سیر کردی هوس و مستی ما
      خار دردی نرود بر دیده !
      کی کسی از دل تو، بد دیده ؟!
      لیک هرکس، ز هوس، اشک تو ریخت !
      عالمی، عقده ی دل، پای تو ریخت !

      تن تب دار تو، بی تابم کرد !
      رخ زخمی تو، بی خوابم کرد !

      زیر نوزاد تو، خون خوابیده !
      چرخ، نامرد، چو ما، کم دیده!
      کاش آن کس که به ما، جانی داد؛
      غیرت و معرفتی هم می داد !
      لیک اکنون، دل من هم تنهاست !
      دیده از خون تن تو، دریاست !
      کاش این کودک لوس خودسر
      خالی از گول و گلایه می شد !
      چشم خورشید و ستاره می شد !
      تای خورشید، زمین را می دید !
      ذره ای، پای خدا می فهمید !
      ای عروس آسمان های خدا !
      می ستایم بردباری تو را !
      گرچه می دانی گرگ،
      شامگه پاره کند بره ی آرام تو را !
      اعتباری به وفای ما نیست !
      غیرت و معرفتی، در خور تو، در ما نیست !
      شماره ثبت کتاب مار در شاهرگ باور شهر ark:/13960/t55f91v45 قابل دانلود در لینک زیر

نمایش 0 پاسخ رشته ها
  • شما برای پاسخ به این موضوع باید وارد شوید.