طبیعت در شعر بخش هشتم کورش بهزاد

به انجمن شاعران جوان خوش آمدید انجمن ها شهر انجمن اشعار موضوعی طبیعت در شعر بخش هشتم کورش بهزاد

نمایش 0 پاسخ رشته ها
  • نویسنده
    نوشته‌ها
    • #4065
      مشارکت کننده

      در سوگ
      ارغوان شاخه شکسته !

      تو را ای ارغوان، جان خدایت !
      زبان بگشا، بگو راز بهارت !
      بگو صورت نگار واله ات کیست ؟!
      که برده آسمان، شرم و وقارت؟!

      روانها مست، از بار و نگاهی،
      که می بارد ز تاق ابروانت!!

      تو شیدای کدامین روی و دستی؟!
      چنین پرناز رقصد دست و پایت!
      بگویم با که خنیاگر؟! که هر روز
      به مکتب آوری شاگرد خوابت؟!

      چه آشامیدی، از پستان این خاک،
      که خوابم، می برد، خواب و خیالت؟!

      خوشا گل، خالی از پندار و رویا !
      خوش آن، درک بلند بی خیالت !

      سبک سر، آدم نادان، چه آسان،
      شکست آن شاخه های شاهکارت!!
      پناه ! از آن حریف فهم و دانش،
      نبرده پی، بدآن درس و حسابت !!

      دلا، جان(ی) لوند(ی) گیسوانت !
      بمیرانم ! مگردان روی ماهت!!
      پر از زخم و سکوتی و نجابت !
      بگردان رخ،که گردم خاک پایت !

      تو باشی، شهرزاد قصه ی ما !
      ببوسم آن شبی ، خوابم کنارت !
      بزن بهزاد، آن سان می،که شیراز،
      کند لعنت بر آن خاک حرامت !!
      شماره ثبت کتاب مار در شاهرگ باور شهر ark:/13960/t55f91v45 قابل دانلود در لینک زیر

نمایش 0 پاسخ رشته ها
  • شما برای پاسخ به این موضوع باید وارد شوید.