گرد آوری بهترین اشعار و ابیاتی که خوانده ام/بخش چهارم/صائب تبریزی

گرد آوری بهترین اشعار و ابیاتی که خوانده ام/بخش چهارم/صائب تبریزی ۴

۱۳۹
دیگران از دوری ظاهر اگر از دل روند

ما ز یاد همنشینان در مقابل می‌رویم
۱۳۸
نه دین ما به جا و نه دنیای ما تمام

از حق گذشته‌ایم و به باطل نمی‌رسیم
۱۳۷
آسودگی کنج قفس کرد تلافی

یک چند اگر زحمت پرواز کشیدیم
۱۳۶
حسرت ما را به عمر رفته، چون برگ خزان

می‌توان دانست از دستی که بر هم سوده‌ایم
۱۳۵
هر تلخیی که قسمت ما کرده است چرخ

می نام کرده‌ایم و به ساغر فکنده‌ایم
۱۳۴
دست ماگیر ای سبک جولان، که چون نقش قدم

خاک بر سر، دست بر دل، خار در پا مانده‌ایم
۱۳۳
نیستیم از جلوهٔ باران رحمت ناامید

تخم خشکی در زمین انتظار افشانده‌ایم
۱۳۲
نیست یک نقطهٔ بیکار درین صفحهٔ خاک

ما درین غمکده یارب به چه کار آمده‌ایم؟
۱۳۱
باور که می‌کند، که درین بحر چون حباب

سر داده‌ایم و زندگی از سر گرفته‌ایم
۱۳۰
فریب مهربانی خوردم از گردون، ندانستم

که در دل بشکند خاری که بیرون آرد از پایم
۱۲۹
شود جهان لب پرخنده‌ای، اگر مردم

کنند دست یکی در گره گشایی هم
۱۲۸
زنده می‌سوزد برای مرده در هندوستان

دل نمی‌سوزد درین کشور عزیزان را به هم
۱۲۷
دردها کم شود از گفتن و دردی که مراست

از تهی کردن دل می‌شود افزون، چه کنم؟
۱۲۶
چگونه پیش رخ نازک تو آه کنم؟

دلم نمی اید این صفحه را سیاه کنم
۱۲۵
گویند به هم مردم عالم گلهٔ خویش

پیش که روم من که ز عالم گله دارم؟
۱۲۴
از جور روزگار ندارم شکایتی

این گرگ را به قیمت یوسف خریده‌ام
۱۲۳
مرد مصاف در همه جا یافت می‌شود

در هیچ عرصه مرد تحمل ندیده‌ام
۱۲۲
بر گرانباری من رحم کن ای سیل فنا

که من این بار به امید تو برداشته‌ام
۱۲۱
حاصل این مزرع ویران بجز تشویش نیست

از خراج آسودگی خواهی، به سلطانش گذار
۱۲۰
نسخهٔ مغلوط عالم قابل اصلاح نیست

وقت خود ضایع مکن، بر طاق نسیانش گذار
۱۱۹
جان قدسی در تن خاکی دو روزی بیش نیست

موج دریادیده در ساحل نمی‌گیرد قرار
۱۱۸
بغیر عشق که از کار برده دست و دلم

نمی‌رود دل و دستم به هیچ کاردگر
۱۱۷
فرصت نمی‌دهد که بشویم ز دیده خواب

از بس که تند می‌گذرد جویبار عمر
۱۱۶
روزی که آه من به هواداری تو خاست

در خواب ناز بود نسیم سحر هنوز
۱۱۵
در دیار ما که جان از بهر مردن می‌دهند

آرزوی عمر جاویدان ندارد هیچ کس
نرمی ز حد مبر که چو دندان مار ریخت
۱۱۴

هر طفل نی سوار کند تازیانه‌اش
۱۱۳
بازی جنت مخور، کز بهر عبرت بس بود

آنچه آدم دید ازان گندم نمای جو فروش
۱۱۲
ای که می‌جویی گشاد کار خود از آسمان

آسمان از ما بود سرگشته‌تر در کار خویش
۱۱۱
صحبت ناجنس، آتش را به فریاد آورد

آب در روغن چو باشد، می‌کند شیون چراغ
۱۰۷
گر چه افسانه بود باعث شیرینی خواب

خواب ما سوخت ز شیرینی افسانهٔ عشق
۱۰۸
همچنان در جستجوی رزق خود سرگشته‌ام

گرچه گشتم چون فلاخن قانع از دنیا به سنگ
۱۰۹
هر که از حلقهٔ ارباب ریا سالم جست

هیچ جا تا در میخانه نگیرد آرام
۱۱۰

انتخاب و گردآوری:ابوالقاسم کریمی(فرزندزمین)

۵شنبه ۲۷ دی ۱۳۹۷

About ابوالقاسم کریمی

شاعر

View all posts by ابوالقاسم کریمی →

18 Comments on “گرد آوری بهترین اشعار و ابیاتی که خوانده ام/بخش چهارم/صائب تبریزی”

  1. سلام.وبسایت جالبی دارید.خیلی زحمت میکشید بابتش و ازین بابت کمال تشکر رو دارم

  2. دیوانه وصلم

    از بـــــــاده چون لعل بــــده جام و شرابم
    ارچند که دیــــوانه و سرمست و خرابم

    دور از بــــر تــــــو در بر آتش به چه حالم
    چون شمع که میسوزم و هم سینه کبابم

    شـاید که نـدانـد کسی از حـــــــال پریشم
    از درد فــــراق تو که من سخت عذابم

    گــاه سوزد و گه غرق نگاه تو شود دل
    پــــــــروانه ی شمع تو و بر آتش و آبم

    در بحــــر فــــــــراق تو شنا ساده نباشد
    هجران تــــــو امـواج و دران من چو حبابم

    بیتـــو چــــه کند دیــــده و دل گر نه بنالد
    از وصل بکن شــــاد که من غرق سرابم

    «من» که زشب تا به سحر خواب ندارم
    دیــــــــوانـــه وصلم، منمــا مست خطابم

  3. انجمن خوبی است نیازمند راهنمایهای اساتید هستم

  4. از حامیان سایت شعرنو سپاسگزارم درآرزوی بهترینها
    #سپیده_اسدی
    باتخلص#مهربان

  5. از حامیان سایت شعرنو سپاسگزارم باآرزوی بهترینهاوکسب موفقیت های بیشتر برای سایت شعرنو وشاعرانش
    #سپیده_اسدی
    باتخلص#مهربان

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.