اشک قلم

نمایش 2 پاسخ رشته ها
  • نویسنده
    نوشته‌ها
    • #483
      مشارکت کننده

      از ابتدا که حضرت غم آفریده شد
      انسان برای رنج و الم آفریده شد

      دل همنشین ناله ی شبگیر شد ، گرفت
      اما زبان نداشت ، قلم آفریده شد

      تاوان سیب وسوسه ، آغاز دلهره
      بغض حوا چکیده و نم آفریده شد !

      حوا نماد عشق زمینی نماند و باز
      معشوقه ای بنام صنم ، آفریده شد

      زیبای خفته ، تا که به خواب طلسم رفت
      تلفیق راز و ناز و ستم ، آفریده شد

      آغاز عشق و قصه ی دلدادگی و درد
      با خشت خشت قلعه ی بم آفریده شد

      طوفان وزید و قسمت ما موج های مرگ
      کشتی نوح و چوبِ بلم آفریده شد

      شاید برای جمعه ی دلگیر بی کسی
      ترکیب مرگ آور ِ سم ، آفریده شد

      هنگام آفرینش شاعر ، غروب بود
      دل ، همزبان نداشت ، قلم آفریده شد

      محمد جوکار “یاس خیال” ۱۳۹۶٫۰۴٫۲۱

    • #488
      مشارکت کننده

      سلام شعر بسیار زیبایی بود آقای جوکار واقعا از خواندن این شعر لذت بردم نویسا و مانا باشید

    • #489
      مشارکت کننده

      سلام و مهر و سپاس غزل بانوی عزیز
      نوش نگاه و گوارای احساس تان
      مانا مانید به مهر تا مهر

نمایش 2 پاسخ رشته ها
  • شما برای پاسخ به این موضوع باید وارد شوید.