ایینه

نمایش 0 پاسخ رشته ها
  • نویسنده
    نوشته‌ها
    • #6843
      مشارکت کننده

      رو به رویم چهره ای پژمرده از شهر خزان
      با غمی از جنس «بعد از ظهر یک ادینه» بود
      موج اشک چشم ها و گونه های خیس او
      حاکی از دریای اندوه و غمش در سینه بود
      قامتش خم زیر بار درد و حسرت های خویش
      دست هایش سرد و تنها و سراسر پینه بود
      روبه رویم یک غریب اشنا، یک گمشده
      رو به رویم در دل دیوار، یک ایینه بود

نمایش 0 پاسخ رشته ها
  • شما برای پاسخ به این موضوع باید وارد شوید.