خواهرم فرشته بود

برچسب ها: 

  • این موضوع 0 پاسخ، 1 کاربر را دارد و آخرین بار در 1 سال پیش بدست azareyangm به‌روزرسانی شده است.
نمایش 0 پاسخ رشته ها
  • نویسنده
    نوشته‌ها
    • #5558
      مشارکت کننده

      یک فرشته با من بود
      او نگهبان بعد رفتن مادر
      می نشست پای حرف های دلم
      بعد رفتن دختر ونوه و برادرمان
      آهسته وبی صدا، شکست،،
      دیر گاهی به خود می آمد
      صدای گریه های آهسته‌اش
      در سکوت وسیاهی شب
      خش‌خشِ بال های جمع اش را
      بر حریم قلب خود حس کردم
      نوردیده بود وصبور
      حرمتش همانند مادرم،
      گاهی می شنیدم ناله ی بی صدایش را،
      در فراق لاله های پژمرده،،
      صبح گذشت و صلاه ظهر آمد
      او منور بود وتماشا یی
      با نگاه گویا تکلم میکرد
      وقت رفتنم رسیده می دانی؟
      یک نگاه ز، سر حسرت،،
      از پشت پنجره ی دلم،،
      یک نگاه ممتد و طولانی
      او درخشید همچو مروارید
      وقت رفتن بود و او می رفت
      من ِ بیچاره نفهمیدم،، مهربان
      یار من سفر کرده #آذریان

نمایش 0 پاسخ رشته ها
  • شما برای پاسخ به این موضوع باید وارد شوید.