خوش باش!

  • این موضوع 1 پاسخ، 1 کاربر را دارد و آخرین بار در 1 ماه پیش بدست
    مشارکت کننده
    به‌روزرسانی شده است.
نمایش 1 پاسخ رشته ها
  • نویسنده
    نوشته‌ها
    • #6793
      مشارکت کننده

      گل پر هیاهوی من چطوره حال و احوالات ؟
      پروانه های فصلی آمدند
      آری با رقص رنگ آمدند
      و تو بلبل نغمه خوان همیشگی ات را از یاد برده ای انگار !
      انگار خوبه احوالت
      خنده هایت این را می گوید
      به همان زیبایی بی همتایی که من را غرق شادی می‌کردند
      و من اما خیال می کردم فقط برای من است این زیبایی!
      من که خویش را به یک رنگی خوشم
      تو را نیز به هر چه هستی خوشم
      خوش باش که من از بهر خوش بودنت هم خوشم
      من از بهر تنها و با خود بودن خویش خوشم
      من به قصه آدما و رقص واژه ها اعتماد نکردم
      و خودم را تنها نگذاشتم
      زین سبب هنوز بهر بودن با خویش خوشم
      قدر تمام وقت هایی که با آدم ها تنها بودم حرف واسه گفتن دارم
      می روم که پای صحبت خویش شب را به مهمانی چای دعوت کنم
      # سعید جلالفرد _ بامداد ۶ فروردین ۱۴۰۳

    • #6798
      مشارکت کننده

      _ زین سبب هنوز دلبسته خویشم و خوشم
      _ قدر ….حرف برای* گفتن دارم
      _ … شب را یک چای مهمان کنم

نمایش 1 پاسخ رشته ها
  • شما برای پاسخ به این موضوع باید وارد شوید.