دردِ عشق

  • این موضوع 3 پاسخ، 4 کاربر را دارد و آخرین بار در 4 سال، 2 ماه پیش بدست
    مشارکت کننده
    به‌روزرسانی شده است.
نمایش 3 پاسخ رشته ها
  • نویسنده
    نوشته‌ها
    • #1955
      مشارکت کننده

      در هیاهوی غمت آرام بودن مشکل است
      آه! دردِ عشق را پنهان نمودن مشکل است

      با منِ دردآشنا جز درد همرازی نبود
      چون کلامِ عشق با بیگانه گفتن مشکل است

      طائری افسرده بودم دور از دار و دیار
      این چنین بی‌یاورانه کوچ کردن مشکل است

      از خطرها بی‌خبر بودم و چشمت در کمین
      دستِ خالی روبرو گشتن به رهزن مشکل است

      وادیِ صعب‌العبورِ عشق بودم پیشِ رو
      بر مغیلان پا برهنه راه رفتن مشکل است

      چون بخندی لؤلؤِ غلطان نمایان می‌کنی
      این چنین درِّ گران را صید کردن مشکل است

      با شکرخنده دلم خون می‌کنی و کام زهر
      خنده را با قلبِ پر غم وصف کردن مشکل است

      تیرِ طعنه میزنی بر قلبِ افتاده به خاک
      با لبِ نوشین چنین پُر تلخ گفتن مشکل است

      ماهِ رویت پرتو افشان در میانِ شامِ زلف
      میغِ معجر را مه‌ات مستور کردن مشکل است

      پند و اندرزم دهند عاقل‌نمایانِ زمان
      چون منی دیوانه را عاقل نمودن مشکل است

    • #1959
      مدیرکل

      سلام جناب فتحی عزیز
      در نوع خود شعر پر محتوا و تاثیر گذاری سروده اید.
      مصرع پنجم هم برای استفاده از کلمه “طائر” و هم به دلیل سکته وزنی برای بنده ثقیل بود.
      میشه از کلمات ساده تر مثل “سهره” به جای طائر استفاده کرد.
      پر حرفی بنده رو ببخشید
      همیشه شاعر بمانید.

    • #2220
      مشارکت کننده

      مضمون و‌مفهوم خوبی رو شروع کردین اما متاسفانه شعر بی قافیه ست.

    • #2223
      مشارکت کننده

      سلام آقای فتحی گرامی با ادمین گرامی موافقم و شعر شما رو از نظر مضمون، قابل می دونم.اما با سپندار گرامی نیز تا حدودی موافقم.البته شعر شما قافیه دارد اما قوافی مدام تکرار می شوندو این ایراد محسوب می شود.

نمایش 3 پاسخ رشته ها
  • شما برای پاسخ به این موضوع باید وارد شوید.