ای سنگدل ان دل که سپردم به تو باز آر
من دل به تو دادم تو چه دادی به من زار؟
هرگز نرسیده ،نرسیده به من از تو
جز درد سر و درد دل و غصه و ازار
در اتش هجران تو من سوختم اما
انگار نه انگار تو ،انگار نه انگار
من پای نهادم به ره عشق و محبت
تو پای نهادی به دلی خسته و بیمار
من عاشق تو هستم و تو عشق من هستی
گفتی به من این جمله نه یکبار که صدبار
انکس که شکسته کمر عهد توهستی
حالا تو طلبکاری و من سخت بدهکار؟
تقصیر خودم بود که در عصر خیانت
دنبال وفا بودم و یک یار وفادار
حالا که نه یاری ونه داری سر یاری
ای سنگدل ان دل که سپردم به تو بازآر
بازیچه به دستت نشوم مثل کسی که
از گیسوی پر پیچ توخود را زده بردار
من میروم از پیش تو تا خوب بدانی
قدر من و قدر دل و هر محرم اسرار
*بیداد*