دیدار مجدد

نمایش 0 پاسخ رشته ها
  • نویسنده
    نوشته‌ها
    • #6849
      مشارکت کننده

      به تنم دریده است غم
      خون است و
      چشمانم
      بلاتکلیف
      از غروب به شامگاه
      چه مسیری است بی پایان؟!
      و همین نبرد بی انتها
      گزیده ی روز و لجام گسیخته است
      ظهور و افول خنده هایم

      به حرکت آمده ام از محال
      بی مجال شده ام از حساب

      از خیال و خیس است آسمان
      کم نور
      کم سو
      و کمر شکسته است
      اتقان همه ی این چشم بر هم گذاشتن ها

      بگو به نحسی افتاده ام
      از انزوای صامت هایم
      از انزال بی نیاز نظر های بد زبان

      مشدد شده ام در مصوت هایم
      شوق شده همه ام مشروط بر بی شرطی

      و نمی دانم

      مگر بی دریا همه ی ساحل، کویر نیست؟!

نمایش 0 پاسخ رشته ها
  • شما برای پاسخ به این موضوع باید وارد شوید.