شب و خیال تو

نمایش 0 پاسخ رشته ها
  • نویسنده
    نوشته‌ها
    • #6321
      مشارکت کننده

      هر شبی را به سحر وصف تو زیبا کردم

      دو غزل نذر دو چشمان چو شهلا کردم

      عاشقت گشتم و با عشق تماشا کردم

      در دلم بودی و من غیر تمنا کردم

      بیت در بیت سرودم به فدای قدمت

      جلوه ی دیگری از حسن تو پیدا کردم

      تا زدم دست تفعل به اندام قلم

      همه را همچو جمالت به غزل جا کردم

      شعر من ولوله کرد وغزلم اوج گرفت

      طرح چشمان تو را سخت هویدا کردم

      تا که یک شهر خبر دار شد زِ رقص قلمم

      سـِر دلدادگی عالم عـُقبی کردم

      همه ی شهر شدند با من بیچاره رقیب

      طبع شعر باختم و وصف تو حاشا کردم

      زار و حیران غمم تا که تو رخ بنمایی

      چند بیت دگری، از عشق مهیا کردم

      شورشی کرد قلم از آنچه که عاجز بودم

      قافیه باختم و عشق تو افشا کردم،
      صدیقه جـُر

نمایش 0 پاسخ رشته ها
  • شما برای پاسخ به این موضوع باید وارد شوید.