ضامن آهو ها

  • این موضوع 1 پاسخ، 1 کاربر را دارد و آخرین بار در 9 ماه، 2 هفته پیش بدست
    مشارکت کننده
    به‌روزرسانی شده است.
نمایش 1 پاسخ رشته ها
  • نویسنده
    نوشته‌ها
    • #5909
      مشارکت کننده

      میان کوه و دمن راهسپار است و کنون
      تمام ذهن او ز جان و دل نگهبانیست
      به پای صخره و گل پاس میدارد و بس
      که پاسداری از صخره و گل وجدانیست
      به صبح و شام دمی خواب ندارد بر چشم
      که حفظ این حیات وحش سخت و رجهانیست
      بسی فراغ عزیزان کشید و عهد و عیال
      و خانه ای که درآن جای یک پدر خالیست
      میان ظهر گرم صیف و صبحگاه شتاء
      میان برف و رعد وباد ها که طوفانیست
      عبور پر شکوه آهوان در صحرا
      کمین آتش صیاد هم که بحرانیست
      کنون دمی نفسی تازه میکند آنجا
      که زیر سایه سار خرم بیدستانیست
      در این میان خزیده پشت کومه ای خناس
      تفنگش است نشانی بسوی حیوانیست
      اگرچه رحم ندارد قسی ترین صیاد
      خدای مهر و کرم حق گزار قربانیست
      رسید غرش عصیانی گلوله به گوش
      صدای ایست چون که میرسید و کارا نیست
      پریده رنگ روی ناکسان ناکام و
      رمیده هر طرفی آهوان ترسانیست
      ز هر طرف رسیده ضامنان آهو ها
      چو عرصه تنگ شود ایستادن عقلانیست
      عنان مرتکب وسوسه باید بکشید
      به پیش قاضی عادل که جای حاشا نیست
      چه حکمت است که انسان میان عالم وحش
      کند قتال و گمان میکنند انسانیست؟
      مگر نه ما همه مخلوق جمله جان داریم؟
      یکیست ناطق و عاقل یکی از اینها نیست
      ولی زجور بشر جمله جماد و ذی روح
      ملول و عاجز از این فتنه های نفسانیست
      خلاصه مصلحت آن است بماند نسلی
      ز جلوه های طبیعت که رو به ویرانیست
      به یادگار از این کوه و دشت و جنگل و رود
      و جمله زیستمندان که رو به پایانیست
      مشوش است زاجحاف حال نوروزی
      ولی محیط بانی افتخار نوروزیست
      بسی توقع احقاق حق بود ز رئوس
      و نیز حاصل اهمالشان که رسوائیست
      نهاده جان برای حفظ طبیعت بر کف
      محیط بان که پیشه اش مقدس عنوانیست
      درود من به شهید ره طبیعت باد
      سلام من به رضا آن شه خراسانیست

    • #5910
      مشارکت کننده

      میان کوه و دمن راهسپار است و کنون _ تمام ذهن او ز جان و دل نگهبانیست
      به پای صخره و گل پاس میدارد و بس _ که پاسداری از صخره و گل وجدانیست
      به صبح و شام دمی خواب ندارد بر چشم _ که حفظ این حیات وحش سخت و رجهانیست
      بسی فراغ عزیزان کشید و عهد و عیال _ و خانه ای که درآن جای یک پدر خالیست
      میان ظهر گرم صیف و صبحگاه شتاء _ میان برف و رعد وباد ها که طوفانیست
      عبور پر شکوه آهوان در صحرا _ کمین آتش صیاد هم که بحرانیست
      کنون دمی نفسی تازه میکند آنجا _ که زیر سایه سار خرم بیدستانیست
      در این میان خزیده پشت کومه ای خناس _ تفنگش است نشانی بسوی حیوانیست
      اگرچه رحم ندارد قسی ترین صیاد _ خدای مهر و کرم حق گزار قربانیست
      رسید غرش عصیانی گلوله به گوش _ صدای ایست چون که میرسید و کارا نیست
      پریده رنگ روی ناکسان ناکام و _ رمیده هر طرفی آهوان ترسانیست
      ز هر طرف رسیده ضامنان آهو ها _ چو عرصه تنگ شود ایستادن عقلانیست
      عنان مرتکب وسوسه باید بکشید _ به پیش قاضی عادل که جای حاشا نیست
      چه حکمت است که انسان میان عالم وحش _ کند قتال و گمان میکنند انسانیست؟
      مگر نه ما همه مخلوق جمله جان داریم؟ _ یکیست ناطق و عاقل یکی از اینها نیست
      ولی زجور بشر جمله جماد و ذی روح _ ملول و عاجز از این فتنه های نفسانیست
      خلاصه مصلحت آن است بماند نسلی _ ز جلوه های طبیعت که رو به ویرانیست
      به یادگار از این کوه و دشت و جنگل و رود _ و جمله زیستمندان که رو به پایانیست
      مشوش است زاجحاف حال نوروزی _ ولی محیط بانی افتخار نوروزیست
      بسی توقع احقاق حق بود ز رئوس _ و نیز حاصل اهمالشان که رسوائیست
      نهاده جان برای حفظ طبیعت بر کف _ محیط بان که پیشه اش مقدس عنوانیست
      درود من به شهید ره طبیعت باد _ سلام من به رضا آن شه خراسانیست

نمایش 1 پاسخ رشته ها
  • شما برای پاسخ به این موضوع باید وارد شوید.