لحظه ی دیدار

نمایش 1 پاسخ رشته ها
  • نویسنده
    نوشته‌ها
    • #6746
      مشارکت کننده

      به دلم گشته هوای عشق نمی دانی
      چه کرده ای مرا به دلم عزاست نمی دانی

      نگاه من به تو در اولین دیدار
      چو آتشی نشسته به جان که نمی دانی

      مرا به اولین نگاه، اسیر گشته ام زتو
      اسیر دل خود شدم، زندانبانی و نمی دانی

      به دیده ات قسم همان، لحظه نگاه اولت
      دو دست مرا کرده ای به حنا و نمی دانی

    • #6747
      مشارکت کننده

      در آغاز عشق، بی توضیحات،
      ساز و نیاز، همراه مشکلات،

      چشمان تو بود آغاز سرزمینم،
      عشق آتشین، در دل این آتشبات.

      بی تو دلم بندگی کرده از همه،
      هر لحظه می‌خواهد آزادی و راحت.

      در هر نگاه تو، آزاد شدم از خودم،
      با تو بودم، زندانی دل، محبت.

      نگاه اولت، خانه‌ام شد، زمین و آسمان،
      در آغاز عشق، با تو، بود خوشبختی و امان.

نمایش 1 پاسخ رشته ها
  • شما برای پاسخ به این موضوع باید وارد شوید.