موج می رقصد
باد میترسد
نم نمک باران جاری میشود…
خشک تر میشود
سدراه اب،باران میشود
چک!چکه!
چتر هم رنگ خیابان میشود!
نام گلبرگی به یادت مینهد
یک صدا ناهماهنگی،غرشی تن میدهد
تند وتندر میشکافد
ابر پر پر میشود
ماهی کوچک نمیمیرد
ولی زیر اب قلتک میزند
باز کبوتر بال بالک می زند
خیس اب است ولی پَر می زند
تا لبالب حوض را پُر میکند
باد میبوسد تو را
اما سرخ ابی میکند
برف بی باران نمی آید
حیف!جای باران نانوایی میشود
در خیابان همدم غم های بارانی شوم؟
اشک میخنددچرا؟
صوت پایان!بند بند سطر دفتر قطره است
جای چشم شسته است یا کار کار چشمه است
نونهالک را ببین غوغا میکند
بی خبر از کاج پیر است وتماشا میکند
یاد باران روی ساحل؛
قاب عکسی است.که موجش میبرد
نغمه میگوید مرا:
باز بارانی شویم●