پیرمرد

نمایش 0 پاسخ رشته ها
  • نویسنده
    نوشته‌ها
    • #1100
      مشارکت کننده

      پیرمردی میگریست،روزی ازبس که شکست
      دلبرید از همه کس ،هرکه بودو هرکه هست

      ازغمو غربتو این خانه وحبس،روبروی آینه حیران نشست
      یک به یک کرد خاطراتش درقفس،روبه دریابودوبه خشکی دل نبست

نمایش 0 پاسخ رشته ها
  • شما برای پاسخ به این موضوع باید وارد شوید.