گمان میکرد مقصود من از این عشق وصل اوست

به انجمن شاعران جوان خوش آمدید انجمن ها شعر انجمن شعر عروضی گمان میکرد مقصود من از این عشق وصل اوست

نمایش 5 پاسخ رشته ها
  • نویسنده
    نوشته‌ها
    • #366
      مشارکت کننده

      پس از او التیام زخم ها را کرده ام پیدا
      به پای درد بی درمان، دوا را کرده ام پیدا

      به شوقش بسته ام چشم جهان بین را و بی منت
      میان خاکساران، طوطیا را کرده ام پیدا

      به گاهِ جستجویش دیده ام شش سوی هستی را
      پس از یک عمر آخر، کیمیا را کرده ام پیدا

      میان آشنایان گشته ام نام و نشانش را
      به غربت دلبر درد آشنا را کرده ام پیدا

      اگر چه جز نوید اشک از عشقش نمی دادند
      به یادش گوهران شب نما را کرده ام پیدا

      چگونه دست بردارم ز دامان خیال او
      من بی خانمان، مهمانسرا را کرده ام پیدا

      گمان می کرد مقصود من از این عشق، وصل اوست
      نمی دانست در چشمش خدا را کرده ام پیدا

    • #404
      مدیرکل

      سلام جناب شباویز گرامی. در وهله اول باید شعر زیبایی که سرودید رو تحسین کنم.
      انجمن در گذشته دوست و یاری قدیمی با نام اکبر هدایتی و با کاربری شباویز داشت.
      اگر شما جناب هدایتی هستید لطفا اطلاع بدید یا پروفایلتون رو تکمیل کنید.
      با تشکر

      • #412
        مشارکت کننده

        سلام جناب مرادی بزرگوار. سپاسگزار مرحمت شما هستیم. خوشحالم که باز هم این سایت رو که برای ما سرشار از خاطره های بسیار خوشی ست باز راه اندازی کردین. بله، حقیر هدایتی هستم.

    • #408
      غیرفعال

      درود جناب شباویز
      خیلی زیبا قلم زدید و از خواندنش لذت بردم

      • #413
        مشارکت کننده

        سپاسگزار لطف دوستان هستیم.

    • #410
      مشارکت کننده

      خیلی خوبه لذت بردم.

    • #416
      مشارکت کننده

      احساسات زیبایی دارید،

    • #1501
      مشارکت کننده

      بسیار زیبا و تاثیر گذار. لذت بردم. دمتان گرم

نمایش 5 پاسخ رشته ها
  • شما برای پاسخ به این موضوع باید وارد شوید.