پاسخ های ارسال شده در انجمن
-
نویسندهنوشتهها
-
مشارکت کننده
میان کوه و دمن راهسپار است و کنون _ تمام ذهن او ز جان و دل نگهبانیست
به پای صخره و گل پاس میدارد و بس _ که پاسداری از صخره و گل وجدانیست
به صبح و شام دمی خواب ندارد بر چشم _ که حفظ این حیات وحش سخت و رجهانیست
بسی فراغ عزیزان کشید و عهد و عیال _ و خانه ای که درآن جای یک پدر خالیست
میان ظهر گرم صیف و صبحگاه شتاء _ میان برف و رعد وباد ها که طوفانیست
عبور پر شکوه آهوان در صحرا _ کمین آتش صیاد هم که بحرانیست
کنون دمی نفسی تازه میکند آنجا _ که زیر سایه سار خرم بیدستانیست
در این میان خزیده پشت کومه ای خناس _ تفنگش است نشانی بسوی حیوانیست
اگرچه رحم ندارد قسی ترین صیاد _ خدای مهر و کرم حق گزار قربانیست
رسید غرش عصیانی گلوله به گوش _ صدای ایست چون که میرسید و کارا نیست
پریده رنگ روی ناکسان ناکام و _ رمیده هر طرفی آهوان ترسانیست
ز هر طرف رسیده ضامنان آهو ها _ چو عرصه تنگ شود ایستادن عقلانیست
عنان مرتکب وسوسه باید بکشید _ به پیش قاضی عادل که جای حاشا نیست
چه حکمت است که انسان میان عالم وحش _ کند قتال و گمان میکنند انسانیست؟
مگر نه ما همه مخلوق جمله جان داریم؟ _ یکیست ناطق و عاقل یکی از اینها نیست
ولی زجور بشر جمله جماد و ذی روح _ ملول و عاجز از این فتنه های نفسانیست
خلاصه مصلحت آن است بماند نسلی _ ز جلوه های طبیعت که رو به ویرانیست
به یادگار از این کوه و دشت و جنگل و رود _ و جمله زیستمندان که رو به پایانیست
مشوش است زاجحاف حال نوروزی _ ولی محیط بانی افتخار نوروزیست
بسی توقع احقاق حق بود ز رئوس _ و نیز حاصل اهمالشان که رسوائیست
نهاده جان برای حفظ طبیعت بر کف _ محیط بان که پیشه اش مقدس عنوانیست
درود من به شهید ره طبیعت باد _ سلام من به رضا آن شه خراسانیست -
نویسندهنوشتهها